افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

شعر حافظ در مورد سیدالشهدا (ع)

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی، او بجا آورد

** 

مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) و مراد از پیر مغان حضرت سید الشهداء (ع) است . مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علی اکبر (ع) انجام داد .

نظرات 3 + ارسال نظر
بهرام پنج‌شنبه 4 فروردین 1390 ساعت 13:56

درود

ببخشید شما این کشف بزرگ را خودتون تنهایی متوجه شدید یا کسی هم کمکتون کرد؟

پیرمغان لقب سه نفر بوده است و بس:
جمشید پیشدادی
کیخسر کیانی
آشوزرتشت

حافظ اگه منظورش حسین بود مرض نداشت جملات را بپیچاند

ضمن آنکه لطفا پس و پیش آن ابیات را هم بخون اونوقت متوجه مسخره بود کشفت خواهی شد.

بسم الله الرحمن الرحیم
و قال موسی انی عذت بربی و ربکم من کل متکبر لا یومن بیوم الحساب
به آقای بهرام فرهمند
با درود و سپاس از نظر پرسشگرانه یا پرخاشگرانه شما در خصوص تفسیر این بیت حضرت
خواجه شیراز ( اعلی الله مقامه و نورالله مرقده )
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی او بجا آورد
نکاتی را به عرض میرساند
اولا بنده کوچکتر از آنم که در شعر حضرت لسان الغیب نکته ای کشف کنم . مطلب نقل قولی
از کتاب روح مجرد اثر مرحوم علامه آیت الله حسینی تهرانی است که در بیشتر وبلاگها آمده
شما کافی است این بیت را در گوگل سرچ کنید تا صدها صفحه باز شود. به هر حال در اینجا
اصل مطلب و لینک دوستان را میاورم.
********************************************


تفسیر بیتی از حافظ : "مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ / چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد"
معمولاً در تهران‌، هر واعظی‌ را که‌ برای‌ یک‌ دهه‌ برای‌ منبر رفتن‌ در مجلسی‌ دعوت‌ می کردند، در شب‌ آخر وی‌ را برای‌ همان‌ دهه‌ از سال‌ دیگر نیز دعوت‌ می‌نمودند. در آخرین‌ سالی‌ که‌ مرحوم‌ دُرّی‌ در قید حیات‌ بود، یکشب‌ از دهه ی‌ محرّم‌ (شب‌ هشتم‌ یا نهم‌) جوانی‌ از ایشان‌ قبل‌ از منبر سوال‌ می کند که‌: مراد از این‌ شعر چیست‌؟:
مرید پیر مغانم‌ ز من‌ مرنج‌ ای‌ شیخ‌ چرا که‌ وعده‌ تو کردیّ و او بجا آورد
مرحوم‌ درّی‌ می گوید: جواب‌ این‌ سوال‌ را در بالای منبر می دهم‌ تا برای‌ همه‌ قابل‌ استفاده‌ باشد.
ایشان‌ در فراز منبر از قضیه ی‌ نهی‌ آدم‌ أبوالبشر از خوردن‌ گندم‌، و داستان . . .
‌ نان‌ جوین‌ خوردن‌ أمیرالمومنین‌ علیه‌السّلام‌ را در تمام‌ مدّت‌ درازای‌ عمر بیان‌ می‌نماید، و حتی‌ اینکه‌ آن حضرت‌ در تمام‌ مدّت‌ عمر ابداً نان‌ گندم‌ نخورد و از نان‌ جوین‌ سیر نشد. مراد از شیخ‌ در این‌ بیت‌، حضرت‌ آدم‌ علی‌ نبیّنا و آله‌ و علیه‌ السّلام‌ است‌ که‌ وعده ی‌ نخوردن‌ از شجره ی‌ گندم‌ را در بهشت‌ داد ولی‌ به‌ آن‌ وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی‌ نمود و گندم‌ را تناول‌ کرد. و مراد از پیر مغان‌ حضرت‌ أمیرالمومنین‌ علیه‌السّلام‌ است‌ که‌ در تمام‌ مدّت‌ عمر نان‌ گندم‌ نخورد، و وعده‌ عدم‌ تناول‌ از شجره گندم‌ را او ادا کرده‌ و به‌ اتمام‌ رسانید.
این‌ مجموع‌ تفسیر این‌ بیت‌ بود که‌ وی‌ بر سر منبر شرح‌ داد و منبرش‌ را خاتمه‌ داد.
قبل‌ از پایان‌ سال‌، مرحوم‌ درّی‌ فوت‌ می کند؛ و لهذا در سال‌ بعد، در دهه‌ محرّم‌ در آن‌ مجلس‌ مَدعُوّی‌ که‌ باید حضور داشته‌ باشد، نمی‌تواند شرکت‌ نماید.
درست‌ در سال‌ بعد در دهه‌ محرّم‌ در همان‌ شبی‌ که‌ این‌ جوان‌ سوال‌ را از مرحوم‌ درّی‌ می کند، وی‌ را در خواب‌ می‌بیند که‌: مرحوم‌ درّی‌ به‌ نزد او آمد و گفت‌: ای‌ جوان‌! تو در سال‌ قبل‌ در چنین‌ شبی‌ از من‌ معنی این‌ بیت‌ را پرسیدی‌ و من‌ آن طور پاسخ‌ گفتم‌. امّا چون‌ بدین‌ عالم‌ آمده‌ام‌، معنی‌ آن‌، طور دیگری‌ برای‌ من‌ منکشف‌ شده‌ است‌:
مراد از شیخ‌ حضرت‌ ابراهیم‌ علیه‌السّلام‌ است‌، و مراد از پیر مغان‌ حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌السّلام‌؛ و مراد از وعده‌، ذبح‌ فرزند است‌ که‌ حضرت‌ ابراهیم‌ بدان‌ امر خداوند وعده‌ وفا داد، امّا حقیقت‌ وفا را حضرت‌ أباعبدالله‌ الحسین‌ علیه‌السّلام‌ در کربلا به‌ ذبح‌ فرزندش‌ حضرت‌ علیّ أکبر علیه‌السّلام‌ انجام‌ داد.
فردای‌ آن‌ شب‌، این‌ جوان‌ در آن‌ مجلس‌ معمولی‌ همه‌ ساله‌ مرحوم‌ درّی‌ می‌آید و این‌ خواب‌ خود را بیان‌ می کند. و معلوم‌ است‌ که‌ با بیان‌ این‌ خواب‌ چه‌ انقلابی‌ در مجلس‌ روی‌ داده‌ است‌.
شعر حافظ‌ معنی‌ اوّلیش‌ معنی‌ عام است‌؛ یعنی‌ مراد از شیخ‌ همان‌ علمای‌ ظاهرند که‌ از باطن‌ خبری‌ ندارند، و معنی پیر مغان‌ استاد اخلاق‌ و عرفان‌ است‌ که‌ رشته‌ تربیت‌ نفسانی‌ بدست‌ اوست‌؛ و مراد از وفاء به‌ وعده‌ ننمودن‌ شیخ‌ و انجام‌ وعده‌ پیر مغان‌، پایبند نبودن‌ برخی‌ از دسته ی‌ اوّل‌ به‌ اصول‌ اعمال‌ و زهد از دنیا، و ملتزم‌ بودن‌ دسته‌ دوم‌ به‌ اصول‌ تزکیه‌ نفس‌ و عدم‌ توجّه‌ به‌ زخارف‌ می‌باشد. امّا معنی‌ دومی‌ را که‌ مرحوم‌ درّی‌ نموده‌ بود، لطیفه ی استنباطی‌ است‌ که‌ دقیق‌تر است‌؛ و با حفظ‌ معنی‌ اوّل‌ جای‌ خود را می تواند به‌ خوبی‌ نشان‌ دهد. و امّا معنی‌ سومی‌ را که‌ در خواب‌ دیده‌ است‌، دقیق‌تر از معنی‌ دوم‌ می‌باشد؛ و با حفظ‌ معنی‌ اوّل‌ و همچنین‌ حفظ‌ معنی‌ دوم‌ که‌ به جای‌ خود صحیح‌ می‌باشند، معنی‌ خود را به طور جالب‌ و دلنشین‌ اظهار می کند.
و بنابراین‌، معانی‌ متضادّی‌ در شعر نیست‌؛ بلکه‌ این‌ معانی‌، تو در تو و باطن‌ در باطن‌ است‌. و همه ی اشعار حافظ‌ از یک‌ رموز خاصّی که‌ حاکی‌ از کنایات‌ بدیعه‌ و اسرار مخفیّه‌ و معانی‌ عمیقه‌ای‌ است‌ حکایت‌ می‌نماید.
برگرفته از کتاب روح مجرد اثر مرحوم علامه آیت الله حسینی تهرانی
به نقل از وبلاگ http://bahrololoom.blogfa.com

http://mohsenmoosaie.persianblog.ir/1387/9/

http://www.askdin.com/showthread.php?p=27895
http://hekayatedel.blogsky.com/1386/06/
http://arafeh.persianblog.ir/post/26

http://nargesdan.parsiblog.com/Posts/83


**********************************************
در خصوص معنای پیر مغان :
پیر مغان

1-پیر مغان کیست؟ پیر مغان، مرشد و رهبری است که خود سالک راه عشق بوده و اینک به مقصود رسیده است و بنابراین از تمامی پیچ و خمها و فراز و نشیبهای طریقت آگاه است و «راه و رسم منزلها» را نیک می داند. به همین جهت مرید باید دستورات او را بی هیچ شک و تردیدی اجرا کند. حتی اگر بگوید: سجاده را- که دارای جنبه تقدس و پاکی است- با شراب رنگین کن!

در حالیکه شراب از مسکرات است و از محرمات شرعی:

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها

2- پیر مغان کسی است که مرید و سالک سر ارادت بر آستان او نهاده است و خوشبختی و سعادت را و گشایش و رهایش را در این آستان می بنید و به همین سبب هیچگاه از این درگاه روی برنمی تابد.

از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت درین سرا و گشایش در آن در است

3- سالکی که ارادتی خالص و اطاعتی مطلق نسبت به مراد خود- پیر مغان- دارد و گوشه میخانه را خانقاه خود قرار داده است، به هنگام سحرگاهان، چه وردی بر زبان دارد؟ چه راز و نیاز می کند؟ و چه درخواستی در دعای مداوم خود می گنجاند؟ جز دعا به جان پیر مغان؟ آری سلامت پیر مغان نهایت آرزوی اوست.

منم که گوشه میخانه خانقاه منست دعای پیر مغان ورد صبحگاه منست

4- همه عاشقان و عارفان یک مقصد و مقصود دارند و محبوب و مطلوب نهایی شان اوست. و پیر راستین کسی است که سالک را به سوی او، به سوی حضرت حق- به منزلگاه نهایی عاشقان- هدایت کند. زیرا که در نهاد هر سالکی سر حق نهفته است. بنابراین چه تفاوت دارد که نام این پیر، پیر مغان باشد یا جز آن؟

گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت؟ در هیچ سری نیست که سرّی ز خدا نیست

5- به راستی این پیر مغان کیست؟ چگونه پیر و مرشدی است؟ چه عنصری در وجود او نهفته است و به رازی است که او را این چنین محبوب و مراد و مطاع سالک قرار می دهد؟ پیر مغان اوست که «به تایید نظر، هر گونه معما را حل می کند.»

آنهم نه چون فیلسوفان، متفکر و عبوس بلکه خرم و خندان و در حالیکه قدح باده در دست دارد و به صدگونه در آن به تماشا مشغول است:

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما می کرد

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست وندر آن آینه صدگونه تماشا می کرد

اما این قدح خود چیست؟ این قدح جام جهان بین دل است. آینه صافی و درخشانی که در نهاد همه سالکان جویای حق وجود دارد اما او بی پیر به وجود آن پی نمی برد. جام جهان بینی که پروردگار حکیم از ابتدای آفرینش خاص او قرار داده است:

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد

6- به یقین، صوفیان ظاهری که به دنبال نام و آوازه و در فکر جمع آوری سپاهی لشکری از مریدان هستند- یعنی شیخان و پیران صومعه دار که دکان زرق و ربا گشوده اند- از سالکی که از آنان روی برتابد آزرده و رنجور می شوند. حافظ خود از جمله سالکانی است که به شدت با صومعه داران و صوفیان و زاهدان ریایی مخالف است و از آنان روی برتافته و به سوی پیر مغان روی آورده و دیر مغان را اقامتگاه خود ساخته است. او علت این امر- یعنی روی آوردن به پیر مغان را- خلف وعده شیخ و زاهد نسبت به گفته هایشان قلمداد می کند:

مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد
به یقین، صوفیان ظاهری که به دنبال نام و آوازه و در فکر جمع آوری سپاهی لشکری از مریدان هستند- یعنی شیخان و پیران صومعه دار که دکان زرق و ربا گشوده اند- از سالکی که از آنان روی برتابد آزرده و رنجور می شوند. حافظ خود از جمله سالکانی است که به شدت با صومعه داران و صوفیان و زاهدان ریایی مخالف است و از آنان روی برتافته

7- اما پیر مغان برخلاف رفتار ناشایسته سالکان، نه تنها مقابله به مثل نمی کند، نه تنها آزرده و رنجور نمی شود- زیرا که در طریقت او رنجیدن کافریست. بلکه از روی کرم و بزرگواری به اعمال و رفتار سالکان ناسالک به چشم نیکی می نگرد و این نیز البته خود شگفت انگیز است:

نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

8- مرید راستین، تا زمانی که از میخانه و شراب عشق نام و نشانی باشد سر بر خاک آستان پیر مغان می ساید و هیچگاه از این تسلیم خالصانه روی بر نمی تابد، چرا که بندگی پیر مغان، حلقه ای است که از ازل بر گوش سالک آویخته شده و او تا ابد این حلقه تسلیم و بندگی را بر گوش جان خواهد داشت:

حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود

9- چرا سالک خود را بنده پیر مغان می داند؟ آیا بندگی جز برای خدا سزاوار است؟ بدون شک سزاوار نیست، اما این بندگی پیر مغان از نوع دیگری است. زیرا عامل این بندگی «رهایی» است. رهایی از جهل و یافتن نور علم و ره یافتن به حقیقت پیر مغان، چون سالک را از جهل می رهاند او را بنده خود می گرداند و چون چنین است. هر چه این پیر کند عین عنایت باشد:

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند پیر مکا هر چه کند عین عنایت باشد.

14- به راستی چگونه می توان به جهان معنی راه یافت؟ چه باید کرد تا دروازه های شهر معنی بروی ما گشوده شود؟ و این امر برای سالک و مرید چگونه حاصل می شود؟ در صورتی که سالک از همه چیز و همه جا قطع رابطه کند و ساکن کوی عشق و مقیم درگاه پیر مغان شود به چنین موهبتی دست خواهد یافت:

آن روز بر دلم در معنی گشوده شد کز ساکنان درگه پیر مغان شدم

*******

خوشحال میشوم منابعی که پیر مغان را لقب جمشید جم و کیخسرو و آشو زردشت میداند بیان فرمایید
**
در خصوص حافظ اگه منظورش حسین بود مرض نداشت جملات را بپیچاند
خیلی متاسفم از ادبیاتی که بکار برده اید . آیا شایسته است از یکی از بزرگترین عرفای تاریخ ادبیات ایران زمین بدین نحو نام
برد و بدتر از آن از حضرت سیدالشهدا (ع) که جهان و کاینات حول محور او می چرخد.
همه میدانیم که شعر حافظ شرح طلب است و هرکس میتواند به فراخور حال خود از آن برداشت داشته باشد به همین دلیل به
لسان الغیب معروفیت پیدا کرده.
من فکر میکنم اگر خواجه میخواست راجع به مولا حسین (ع) نظرش را بیان کند میفرمود:
حافظ از سر پنجه عشق نگار
همچو مور افتاده زیر پای پیل

**********
در آخر گفته اید ضمن آنکه لطفا پس و پیش آن ابیات را هم بخون اونوقت متوجه مسخره بود کشفت خواهی شد.
ما در اینجا داریم راجع به یک بیت بحث میکنیم . ظاهرا غزل را با مثنوی و قصیده اشتباه گرفته اید. درغزل هر بیت میتواند
معنای جداگانه از کل متن داشته باشد . در خصوص مسخره بودن کشف این هم از اون ادبیات چاله میدونی است دیگه . قبلا عرض
شد شما میتوانید به آدرس بزگوارانی که در ابتدا اشاره شد میل بفرستید.
*****
در پایان حافظ یک عارف وارسته مسلمان است ولا غیر . تسلط ایشان به علوم زمانه و تاریخ کهن ایران و حکمت خسروانیه
مغایرتی با ارادتش به حضرت خاتم )ص) و اهل بیت پاکش ندارد.
از اینکه باعث شدید سال نو را با حافظ شیراز شروع کنم سپاسگذارم
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
بدرود

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 11:17

با سلام
با توجه به اعتقاد شیعه، پیرترین مغ حی و زنده در زمان حافظ و حتی در حال حاضز کسی نیست جز حضرت ولی عصر (عج)ارواحنا لتراب مقدمه فدا.
آیا کسی هست که در این زمینه تحقیقی انجام داده باشد؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 11:18

با سلام
با توجه به اعتقاد شیعه، پیرترین مغ حی و زنده در زمان حافظ و حتی در حال حاضز کسی نیست جز حضرت ولی عصر (عج)ارواحنا لتراب مقدمه فدا.
آیا کسی هست که در این زمینه تحقیقی انجام داده باشد؟

سلام
سپاس از شما اطلاعی ندارم متاسفانه .شاید من با نظر شما موافق باشم ولی دوستان دیگری هستند که جور دیگری مغ و پیر خرابات را تفسیر میکنند . در اینکه حضرت لسان الغیب مسلمان و حافظ قران و تفسیرهای 14 گانه ان و مدرس حوزه های درس ان زمان بوده شکی نیست و اینکه اکثریت مردم در شیراز قرن8 سنی مذهب بودند و مناسب حکومتی در دستشان بوده
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
و من الله توفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد