افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

ژاله

ژاله ، عمرش یکدم است اما چرا

ذهن ما را میبرد کرب و بلا

از گل پرپر مرا یاد آورد

همرهی با کاروانها می برد

نازنین آن کودک شش ماهه را

حنجرش پاره شد از تیر جفا

وای ، یک قطره نبد آبش دهند

ژاله ها از دامن گل می روند

آب مهریه مادر بوده است

این زمان اصغر ، دگر آسوده است

لاله ها سر میزدند از دشت خون

العطش ای عشق ، ای دارالجنون

ژاله ای دیدم دلم بشکسته شد

روحم از ظلم و ستم دلخسته شد

آسمان گرچه دریغ از آب کرد

اشک چشمم ، دشت را سیراب کرد

نامم ، اما با شهیدان ثبت شد

عشق آمد ، اسم ما هم ضبط شد .

ح.د

اربعین

کاروانی خسته از شام آمده

داستانی که سرانجام آمده

ساربان ، بوی حسین آید به گوش

از فراقش رفته از کف ، عقل و هوش

ساربان ما را به دیدارش ببر

پادشاه دین و هم خیر البشر

کاروان از غربتی باز آمده

مرغ دل را شوق پرواز آمده

آه از شام سیاه و دون و پست

تیرظلم آمد ، دل ما را شکست

آه از آندم که رقیه جان بداد

بر دل ما داغ عظمی را نهاد

راس خوبان بر سر نیزه به پا

این چه ظلمی بود بر ما ای خدا

اربعین در اربعین بانگ عزاست

نیستان و نی ستان و نینواست .

ح.د