دل هوای حرمت کرده ، رضا ( ع)
تا کجا روح مرا برده رضا ( ع )
یاد باد آنکه شبی دوش پدر
دست بوسی تو آورده ، رضا ( ع)
حسین دشتی
و گلدانی بساز از خاکم ای یار
ز تاکی شاخه ای در آن نگهدار
شبی سرمست از باده چو گشتی
به قلبم آتشی گردد پدیدار .
حسین دشتی
بر صفحه ی دل نام تو حک باید کرد
خورشید تویی به سایه شک باید کرد
تا خلوت انس تو فراهم گردد
خوبان همه را ز سینه دک باید کرد .
حسین دشتی
مهربان نام و امین بد لقبش
آتش انداخته بر جان لهبش
در ازل خلقت از او شکل گرفت
آدم از گل بشد و ، او سببش .
حسین دشتی