افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

تولد

روز تولد تو ای نازنین من

خورشید ز مشرق ساغر طلوع کرد

چون کهکشان به دست گرفته ست تار و دف

بر گرد تو مهتاب طوافش شروع کرد

***

بعد از هزار سال به لبم خنده پا نهاد

ای نور چشم پدر چون بیآمدی

ظلمتکده ای بود دلم بی حضور تو

چون صاعقه به وجودم شرر زدی

***

تا آمدی غم ز دلم رخت بسته بود

بد جور بال سیاه غصه شکسته بود

برگشت سوی خانه باز پرستوی آرزو

امید بود همرهش ز راهی که رفته بود

***

افتاد به بحر ساکن دل چون ز آسمان

تا بی کرانه ها موج فواره میکند

و آن پرتو تبسم چشمان نو بهارش

درد و غمم را عجب ولی چاره میکند

***

موعود تو را نام نهادم از این سبب

چون وعدهء آمدنت را به خواب داد

تا قائم آل محمد پناه ماست

الله استغاثهء ما را جواب داد

***

برای تولد موعود سروده شد 

۹بهمن1384

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد